چه باید آموخت؟
جواد محدثی
ماییم و انبوهی از علوم و دانستنیها و معارف.
چگونه میتوان به همة دوست داشتنیهای عرصة علم رسید؟
در این که «دانش»، چیز خوبی است، شکی نیست. در این هم که علمآموزی، کاری پسندیده است، سخنی نیست؛ پس هر چه بیشتر، بهتر.
اما مگر میتوان همة آموختنیها را فرا گرفت؟ مگر ظرفیت ذهن فراگیر ما چهقدر است؟
مگر میتوان همة علوم را دانست و بر آنها احاطه یافت؟
در سخن امام علی علیهالسلام آمده است: «العلم اکثر من ان یحاط به، فخذو من کل علم احسنه1؛
دانش، بیش از آن است که بتوان به آن احاطه یافت؛ پس از هر عملی، بهترین آن را فرا گیرید».
در توصیههای دینی، به فراگیری «دانشهای مفید»، تشویق شده است. راستی مگر دانش غیرمفید یا مضر هم هست؟
دانستنیهایی که به کار نمیآیند، غیرمفیدند.
انباشتن ذهن و حافظه از علومی که تنها ظرفیت را پر میکند و ثمری ندارد، به نحوی زیانبار است و زیانش به عمر و فرصت ما میرسد و فضای ذهن و اندیشه، وقتی از علوم غیرمفید پر شد، جا برای دانشهای ضروری و سودمند نمیماند و نشاط علمی برای بهینهسازی معلومات، از بین میرود.
هم دایرة علوم و دانستنیها بسیار گسترده است و روز به روز گستردهتر میشود و دستیابی به همة دانشها غیر ممکن میگردد و هم مجال و فرصت انسان به حدی نیست که همة علوم را فرا گیرد.
عمر ما کوتاه و خرما بر نخیل..
پس چه باید کرد؟چارهای نیست جز «گزینش» و «انتخاب بهترینها و لازمترینها» و راهی نیست جز «اولویتبندی» در پرداختن به رشتههای علوم و موضوعات گوناگون علمی، فنی و مهارتی؛ هر چند همة آنها سودمند باشند و کارآمد و ثمربخش.
این هم نوعی از «مدیریت زمان» است که نسبت به آموختهها اعمال میشود.
«مدیریت»، تنها در کارهای تولیدی و ادارة شرکتها و کارخانجات و مدارس و مؤسسات نیست؛ بهرهگیری از امکانات فکری و بدنی و استفادة بهینه از عمر و فرصتها هم نوعی مدیریت است که کمبهاتر از مدیریتهای تجاری، اداری و تولیدی نیست.
چه بسیار عمرهای عزیزی که سوخته و تلف شدهاند؛ تنها به خاطر ناآشنایی به این که چه باید کرد و چه باید آموخت و چه باید اندوخت.
«من نپرسیدم و کس نیز به من هیج نگفت...»
شما چه تعداد انسانهایی را میشناسید که بر «عمر بر باد رفته» افسوس میخورند؟ حتی آنان هم که در بستر دانش و مسیر علوم و فنون، ره سپردهاند و موفقیتهای ارزندهای داشتهاند، از این حسرتها و دریغها، مستثنا نیستند.
زبان حال بعضی از دانش آموختگان که نتوانستهاند بایستهها را فرا گیرند و فرصتسوزی کردهاند، چنین است:
برداشتهایم آن چه بگذاشتنی است بگذاشتهایم آن چه برداشتنی است!
کوتاهی عمر و افزونی علوم را با «برنامهریزی و گزینش» باید پربرکت ساخت.
امام علی علیهالسلام در توصیهای سودمند، چنین فرموده است:
«العمر اقصر من ان تعلم کل ما یحسن بک علمه، فتعلم الاهم فالاهم؛ عمر، کوتاهتر از آن است که همة دانستنیهای خوب را هم بیاموزی؛ پس آن چه را مهمتر است، بیاموز2».
آیا اهم و مهم کردن و اولویتبندی و پرداختن به لازمترینها، چیزی جز همان «مدیریت زمان» در عرصة آموزش است؟
این گزینش و انتخاب، در هر کاری از جمله علمآموزی، هم ضروری است، هم مفید و هم جلوگیری کننده از افسوسهای بعدی و حسرتهای آخر عمر.
بسیاری از امور را اگر ندانیم، زیان نکردهایم.
بسیاری از علوم را اگر نیاموزیم، مورد سؤال قرار نمیگیریم.
ولی.... امور و علومی هستند که جهل به آنها هم نقص است و هم زیانبار. اگر از فرصت عمر در فراگیری آنها سود نبریم، از دیگران عقب میمانیم؛ در حوزة عمل، در میمانیم؛ در روز سؤال، کم میآوریم و برای ندانستن آنها، حجت و عذری نداریم.
ظرفیت ذهن ما محدود است و گنجایش فکر نیز محدود.
زمان و عمر هم اندازهای دارد و پایان یافتنی است.
دانش هم گستردهتر از آن است که به همة علوم، احاطه یابیم.
نتیجة همة این حرفها این است که چارهای جز «انتخاب بهینه» نیست و در غیر این صورت، حاصل و دستاورد عمرمان، «دریغ» خواهد بود و تکیه کلاممان، «افسوس» و هرگز چنین مباد.
پایان سخن را از شاعر نامی، «جامی» میآوریم که گوید:
علم کثیر امد و عمرت حقیر آن چه ضروری است، به آن شغل گیر
هر چه ضروری است چو حاصل کنی به که عمارت گری دل کنی منبع ثانیه
کلمات کلیدی: